جدول جو
جدول جو

معنی خاتون خانی - جستجوی لغت در جدول جو

خاتون خانی
قریه ای است که در 60 هزارگزی شهرستان قونیه در آسیای صغیر میباشد، (از قاموس الاعلام ترکی)
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از خان خانی
تصویر خان خانی
ویژگی مملکتی که در هر قسمت آن خان یا امیری حکمرانی می کند، ملوکالطوایفی
فرهنگ فارسی عمید
(گَ)
دهی است از دهستان چهاراویماق بخش قره آغاج شهرستان مراغه واقع در 24 هزارگزی جنوب خاوری قره آغاج و 53 هزارگزی شمال خاوری ارابه رو شاهین دژ به تکاب. محلی است کوهستانی و معتدل و مالاریائی سکنۀ آنجا 261 تن. مذهب اهالی شیعه و زبان آنها ترکی است. آب آنجا از رودخانه، محصولات آنجا غلات و نخود است. شغل اهالی زراعت و صنایع دستی و جاجیم بافی است. راه آنجا مالرو میباشد. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 4)
لغت نامه دهخدا
(رُ)
زن طغرلشاه که دختر عموی شاه بود و دو پسر داشت: توران شاه و بهرام شاه که آنها از بطن وی بوده اند، سال فوتش در 570 هجری قمری بوده است. (تاریخ افضل ص 31 و 32 و 93)
لغت نامه دهخدا
دهی است از دهستان آختاچی بخش حومه شهرستان مهاباد واقع در 230 هزارگزی خاور مهاباد و 18 هزارگزی باختر شوسۀ بوکان بمیاندوآب، محلی است کوهستانی و معتدل ولی مالاریائی، سکنۀ آن 210 تن، مذهب اهالی سنی و زبان آنها کردی است، آب از چشمه است و محصولات غلات و توتون و حبوبات و چغندر میباشد، شغل اهالی زراعت و گله داری است، صنایع دستی جاجیم بافی میباشدو راه مالرو است، (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 4)
لغت نامه دهخدا
دهی است از دهستان ای تیوند بخش دلفان شهرستان خرم آباد در 12 هزارگزی شمال خاوری نورآباد و 3 هزارگزی باختر راه شوسۀ خرم آباد بکرمانشاه، محلی است جلگه ای و سردسیر و مالاریائی و سکنۀ آنجا 210 تن مذهبشان شیعه و زبانشان لری است، آب آنجا از رود بادآور و چشمه، محصولات آنجا غلات و تریاک و لبنیات و پشم است، شغل اهالی زراعت و گله داری است و راه مالرو میباشد، ساکنین آنجا از طایفۀ ای تیوند هستند و در ساختمان و سیاه چادر سکونت دارند، (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 6)
لغت نامه دهخدا
ملوک الطوایفی، رجوع به ملوک الطوایفی شود، هرج و مرج
لغت نامه دهخدا
تصویری از خان خانی
تصویر خان خانی
حکومتی که در هر گوشه آن خان یا امیری حکمفرما باشد ملوک الطوایفی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از خان خانی
تصویر خان خانی
حکومتی با دولت مرکزی ضعیف، که هر بخش از کشور برای خود امیری داشته باشد
فرهنگ فارسی معین